تاس گردان، کسی که بر تاس (کاسه) ادعیه نوشته و دعایی میخواند تا تاس خود به حرکت می آید و به جایی که تاس گردان میخواهد میرود، (فرهنگ نظام)، رجوع به تاس باز و ترکیبات طاس شود
تاس گردان، کسی که بر تاس (کاسه) ادعیه نوشته و دعایی میخواند تا تاس خود به حرکت می آید و به جایی که تاس گردان میخواهد میرود، (فرهنگ نظام)، رجوع به تاس باز و ترکیبات طاس شود
آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالع بین، فال گو، فال گیر
آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالِع بین، فال گو، فال گیر
نردباز، (ناظم الاطباء)، رجوع به تاس و طاس شود، جادوگر و افسونگر، (ناظم الاطباء)، بازیگری که با تاس (کاسه) نمایش میدهد، (از فرهنگ نظام)، رجوع به تاس بین و طاس باز و طاس بازی شود
نردباز، (ناظم الاطباء)، رجوع به تاس و طاس شود، جادوگر و افسونگر، (ناظم الاطباء)، بازیگری که با تاس (کاسه) نمایش میدهد، (از فرهنگ نظام)، رجوع به تاس بین و طاس باز و طاس بازی شود
که راه بیند، رهشناس و مجرب که راه بازشناسد: بپرسید از زال زر موبدی ازین تیزهش راهبین بخردی، فردوسی، گرمرد راهبین شده ای عیب کس مکن از زاغ، چشم بین و ز طاووس پرنگر، سعدی
که راه بیند، رهشناس و مجرب که راه بازشناسد: بپرسید از زال زر موبدی ازین تیزهش راهبین بخردی، فردوسی، گرمرد راهبین شده ای عیب کس مکن از زاغ، چشم بین و ز طاووس پرنگر، سعدی
مقابل کژبین، مقابل کج بین، مقابل احول و دوبین و کاژولوچ: مر مرا آن ده که بستانی همان گاه چونی کور و گاهی راست بین، ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 327)، ، که بدرستی بنگرد، که راست بیند، که حقیقت بیند، مقابل خطابین، مقابل نادرست بین، منصف مزاج و ناطرفدار و عادل، (آنندراج)، کسی که در چیزی بطور حقیقت بنگرد بدون ملاحظۀ جانبداری، حقیقت بین، (ناظم الاطباء) : خطا بینند ار این هر پنجگانه توانی راست بین شان کرد یا نه، ریاضت کش مر این را راست بین کن پس آنگاهی گمانت را یقین کن، چو اینها راست بین گردند زآن پس ترا سرمایه این اندر جهان بس، ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 525)
مقابل کژبین، مقابل کج بین، مقابل احول و دوبین و کاژولوچ: مر مرا آن ده که بستانی همان گاه چونی کور و گاهی راست بین، ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 327)، ، که بدرستی بنگرد، که راست بیند، که حقیقت بیند، مقابل خطابین، مقابل نادرست بین، منصف مزاج و ناطرفدار و عادل، (آنندراج)، کسی که در چیزی بطور حقیقت بنگرد بدون ملاحظۀ جانبداری، حقیقت بین، (ناظم الاطباء) : خطا بینند ار این هر پنجگانه توانی راست بین شان کرد یا نه، ریاضت کش مر این را راست بین کن پس آنگاهی گمانت را یقین کن، چو اینها راست بین گردند زآن پس ترا سرمایه این اندر جهان بس، ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 525)
نام شهری به دریابکر. و نسب بدان، راسعنی باشد. (یادداشت مؤلف). نام شهری به دیاربکر و نسبت بدان راسی باشد. (انساب سمعانی ص 243). رجوع به مراصدالاطلاع ص 184 و رأس عین و رأس العین شود. و در حومه اردبیل چشمه ای بنام سرعین موجود است که عوامش سرین خوانند
نام شهری به دریابکر. و نسب بدان، راسعنی باشد. (یادداشت مؤلف). نام شهری به دیاربکر و نسبت بدان راسی باشد. (انساب سمعانی ص 243). رجوع به مراصدالاطلاع ص 184 و رأس عین و رأس العین شود. و در حومه اردبیل چشمه ای بنام سرعین موجود است که عوامش سرین خوانند